الهی این من این جرم و خطایم

رهم دادی، مکن دیگر رهایم
بگیر از من مرا، اما نه از خود
بسوز اما مساز از خود جدایم
تو راگم کردم و خود گشته‌ام گم
صدایم کن صدایم کن صدایم
به من گفتند از اول عبد «هو» باش
چه باید کرد من عبد هوایم
تو آن ربی که با عبدت رفیقی
من آن خارم که با گل آشنایم
گنه کردم، نکردم شرم از تو
نمی‌دانم کجا رفته حیایم؟
خجالت می‌کشیدم بازگردم
تو گفتی باز هم سویت بیایم
نبودم عبد تا عبدم بخوانی
نگویم بنده‌ام، گویم گدایم
سیه رویم مگر از لطف و رحمت
بشـوی بـا غبـار کربـلایـم



استاد غلامرضا سازگار