دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد

وقتی تو را بابای من دنیا ندارد

رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه

حس کرد و تازه طفلکی بابا ندارد

رفتی برای زینب تو خستگی ماند

دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد

خونت نوشته گوشه محراب مسجد

این کوه طور عاشقی موسی ندارد

دنیا پدرجان تا خود روز قیامت

مانند تو گریه کن زهرا ندارد

رفتی و بردی از این شهر مهربانی

کوفه برا ی ماندن ما جا ندارد

رفتی خیال دشمن تو کشت روحت

در سر به غیر از روز عاشورا ندارد

فکری به حال روزگار دخترت کن

در روز هایی که حرم سقا ندارد


التماس دعا دوستان