صبـــــا

امیدوار همه پسندانه باشه!

۳۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

شعر یک کودک سیاه پوست که بهترین شعر سال شد !

When I born, I black

کودک سیاه پوست
When I grow up, I black
When I go in Sun, I black
When I scared, I black
When I sick, I black

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر غلامی

معرفی چند گیاه آپارتمانی

Dracaena

خون سیاوشان  

 از یک گروه بزرگی از گیاهان با شاخ و برگ محبوب را تشکیل می دهند. رشدبیشتر به صورت ایستاده. ، straplike را با برگ سفید، کرم، و یا قرمز متنوع. Dracaenas رشد خوبی در دمای اتاق به طور متوسط ​​اما پیش نویس سرد را دوست ندارد. گیاهان متوسط ​​به نور برای حفظ بهترین رنگ برگ به من بدهید. اجازه می دهد که خاک را برای خشک به لمس بین آبیاری.

نوع:houseplant

خون سیاوشان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر غلامی

تجربه,قحطی,حرف ما و عمل ما

تجربه

 روباهی از شتری پرسید «عمق این رودخانه چه اندازه است؟»

شتر جواب داد: «تا زانو.»

ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو!»

شتر جواب داد: «بله، تا زانوی من، نه زانوی تو.»

هنگامی که از کسی مشورت می‌گیریم یا راهنمایی می‌خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما" هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست...

قحطی

روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر غلامی

تبدیل چاله ها به فرصت

 

 کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر ...چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغزودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشودمردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما ... الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سحر غلامی

عمل به عشق

 

 پیرمردی با همسرش در فقر زیاد زندگی میکردند.

هنگام خواب ، همسر پیرمرد ازو خواست تا شانه برای او بخرد تا
موهایش را سرو سامانی بدهد.
پیرمرد نگاهی حزن امیز به همسرش کرد و گفت که نمیتوانم بخرم
حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست تا بند جدیدی برایش بگیرم.
پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد..
پیرمرد فردای انروز بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت و ساعت خود را فروخت و شانه  برای همسرش خرید ..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر غلامی

دریافتن فرصت ها

مردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.

وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد. مرد نزدیک رفت و از او پرسید: دختر خوب چرا گریه میکنی؟
دختر در حالی که گریه میکرد، گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی..فقط 75 سنت دارم، درحالی که گل رز 2 دلار میشود. مرد لبخند زد و گفت: با من بیا، من برای تو یک شاخه گل رز قشنگ میخرم.

وقتی از گلفروشی خارج میشدند، مرد به دختر گفت:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر غلامی

زیبایی انسان

 ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭﭼﻴﺴﺖ؟

ﺭﻭﺯﻱ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﻧﺰﺩ ﺣﮑﻴﻢ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ : ‏« ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﺩﺭﭼﻴﺴﺖ؟‏»
ﺣﮑﻴﻢ 2 ﮐﺎﺳﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭﮔﻔﺖ : ‏« ﺑﻪ ﺍﻳﻦ 2 ﮐﺎﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ
ﮐﻨﻴﺪ ﺍﻭﻟﻲ ﺍﺯﻃﻼ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﺩﺭﻭﻧﺶ ﺳﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻭﻣﻲ ﮐﺎﺳﻪ ﺍﻱ
ﮔﻠﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﺁﺏ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺍﺳﺖ، ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍﻣﻴﺨﻮﺭﻳﺪ؟‏»
ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧﺪ : ‏« ﮐﺎﺳﻪ ﮔﻠﻲ ﺭﺍ .‏»
ﺣﮑﻴﻢ ﮔﻔﺖ : ‏« ﺁﺩﻣﻲ ﻫﻢ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺳﻪ ﺍﺳﺖ . ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﻲ ﺭﺍ ﺯﻳﺒﺎ
ﻣﻴﮑﻨﺪ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻭﺍﺧﻼﻗﺶ ﺍﺳﺖ . ﺑﺎﻳﺪ ﺳﻴﺮﺗﻤﺎﻥ ﺭﺍﺯﻳﺒﺎﮐﻨﻴﻢ ﻧﻪ ﺻﻮﺭﺗﻤﺎﻥ ﺭﺍ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر غلامی

نگاه من و تو

صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود!
با خودش گفت:مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!

فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود!
امروز فرق وسط باز میکنم! این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت!
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود!
اوکی امروز دم اسبی میبندم! همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد!
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!!
فریاد زد: ایول!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر غلامی

سنجش عملکرد

پسر بچه ی کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و روی جعبه رفت تا دستش به تلفن برسد شروع کرد به گرفتن شماره.
پسرک گفت: خانم، میتونم ازتون خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟
زن پاسخ داد: کسی هست که این کار را برام انجام میدهد!
پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که اون انجام میدهد برایتان انجام میدهم.
زن گفت: از کار این فرد کاملأ راضی هستم.
پسرک گفت: خانم، من پیاده رو و جدول  جلوی خانه را هم جارو میکنم .
مجددأ زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخند بر لب داشت، گوشی رو گذاشت.
مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود سمتش رفت و گفت: پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خوبی داری دوست دارم کاری را به تو بدهم.
پسرک گفت: نه ممنون،

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر غلامی